کد مطلب:314238 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:319

آیت الله شیخ مشکور می گوید: قلبم متوجه خدا و مظلومیت امیرالمؤمنین گردید
این جانب منصوره سادات بروجردی صبیه آیت الله بروجردی قضیه مرحوم آیت الله شیخ مشكور را كه در كتاب تنبیه الناس آیت الله بروجردی، ابوی این جانب آمده است به رشته تحریر درآورده ام. امید است مورد رضایت آن یگانه مظلوم تاریخ و فرزند بزرگوارشان ماه بنی هاشم باب الحوائج علیه السلام قرار گیرد ان شاءالله.

آیت الله شیخ مشكور از علمای نجف اشرف در حدود صد و هشتاد سال قبل بوده اند كه در آن جا در صحن مطهر امیرالمؤمنین علی علیه السلام نماز جماعت اقامه می كردند. روزی ایشان به كوفه تشریف می برند در آن جا یعنی بیرون مسجد می بینند عربی از اهالی حبشه خیلی گریه می كند و به عربی می گوید: قربان شمشیرت بشوم یا ابن ملجم كه مردم را از وجود علی علیه السلام خلاص كردی. ایشان، یعنی آقای مشكور جلو می رود و می گوید: غرض شما چیست؟

می گوید من از اهالی زنگبار هستم، آمده ام برای زیارت قبر ابن ملجم. به او می گوید: قبر ابن ملجم این جا نیست اشتباه كردی. مرد عرب می گوید: به من نشان بده كجاست؟ او را داخل خندق می آورد كنار رودخانه ای كه پشت كوفه است و جای خلوتی است، به او می گوید: قبر ابن ملجم این جاست او همان طور كه خود را روی



[ صفحه 36]



شنها انداخته و برای ابن ملجم اظهار علاقه می كرد آیت الله شیخ مشكور می گوید: قلبم متوجه خدا و مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام گردید و گرز قوی كه عرب ها به كمر دارند. دست را بردم و به امید خدا و خشنودی امیرالمؤمنین علی علیه السلام به عنوان تولی و تبری زدم با همان گرز قیری كه عرب ها به آن واحد یموت می گویند زدم سر آن دشمن ولایت علی علیه السلام و از آن جا بیرون آمدم. ناگهان صدای شرطی عراقی آمد: قم. یعنی بایست، من ایستادم و گفت: شما با یك نفر دیگر بودید او كجا رفت؟ گفتم سگی همراهم بود نه انسان. گفت: همان سگ را چه كار كردی، گفتم: موجب اذیت بود، او را كشتم، گفت: برویم لاشه ی او را ببینم. اجمالا همین طور كه می رفتم قلبم را متوجه خدا و ولایت الهی علی علیه السلام كردم. از امیرالمؤمنین علی علیه السلام خواستم كه مرا از این تنگنای نجات دهند. به خدا قسم وقتی كه داخل خندق شدیم به اذن خدا و معجزه ی آقا امیرالمؤمنین علیه السلام دیدیم از كله تا كمر سگ شده و مسخ گردیده و از كمر به پائین شبیه آدمی است. پس از این كه شرطی او را دید گفت:

این معجزه ای است از طرف امیرالمؤمنین تو را به حق آقا علی علیه السلام قسم می دهم حقیقت را به من بگو تا من هم بینا شوم و شیعه گردم. پس از اینكه شیخ مشكور ماجرا را به او می گوید، شرطی عراقی بلند بلند می گوید اشهد ان علیا ولی الله، سپس حقیر این مطلب را از مرحوم آقای مشكوری كه در قلهك امام جماعت آن جا و فرزند بزرگوار ایشان بود پرسیدم و ایشان گفتند كه در نجف اشرف پس از این معجزه بسیاری به مذهب تشیع گرویدند.